به گزارش همشهری آنلاین، درست در همین سالهایی که سینمای ایران بهواسطه قهر مخاطبان سایه سنگین رکود حاکم بر گیشهها را تجربه میکند و فرآیند عرضه محصولات نمایشی در آستانه ورود به دورانی تازه بهواسطه فراگیر شدن بسترهای عرضه جدید در فضای مجازی قرار دارد، «سینمای کوتاه ایران» انگیزه بالایی برای یافتن مخاطبانی تازه برای خود دارد.
فیلم کوتاه «جاده موج میزند» بیست و چهارمین فیلمکوتاهی است که در قالب این سلسله گفتگو میزبان کارگردانش بودیم. «جاده موج میزند» سوژهای تلخ درباره دختری دارد که گذشتهای سیاه داشته و حالا در واکنش به آنچه در کنار پدرش در دوران کودکی تجربه کرده است، تصمیم به انتقام از دیگران گرفته است.
آنچه میخوانید حاصل گفتگو با عاطفه صالحی نویسنده و کارگردان و حامد بقاییان مدیر فیلمبرداری فیلم کوتاه «جاده موج میزند» است.
فیلم «جاده موج میزند» ایده و اجرای جذاب و سینمایی دارد. برای شروع از شکلگیری ایده فیلم و نسبت آن با کارنامه فیلمسازیتان تا به امروز بگویید.
عاطفه صالحی: پیش از این فیلم سه فیلم کوتاه داستانی ساخته بودم که یکی از آنها هم یک فیلم ۱۰۰ ثانیهای بود. وجه اشتراک همه این آثار با همین فیلم هم این است که کاراکتر اصلی در تمام آنها یک زن است و به موضوعی زنانه میپردازند.
فیلم قبلیام درباره خانم بارداری بود که در آستانه زایمان متوجه ابتلایش به سرطان سینه میشود. در فیلم «جاده موج میزند» هم دست روی موضوعی گذاشتم که به نظر میرسد موضوعی ممنوعه در سینمای ایران به حساب میآید. احتمالاً به همین دلیل هم بود که فیلم در جشنواره فیلم کوتاه تهران هم پذیرفته نشد و تا به امروز تنها در چند جشنواره خارجی حضور داشته است.
از چه نظر احساس میکنید سوژه فیلمتان ممنوعه است، صرف پرداختن به ماجرای تنفروشی که پیشتر هم در سینمای ایران مصادیقی داشته است.
صالحی: به زعم برخی از دوستان مسئول، ما در کشورمان اساساً چنین پدیدهای نداریم! به همین دلیل هم نسبت به، به تصویر کشیدن آن حساسیت دارند.
اتفاقاً در فیلم شما و با توجه به پایانبندی، به نظر میرسد تم اصلی «انتقام» است و اینگونه نیست که این کاراکتر به معنای مرسوم و برای کسب درآمد بهدنبال تنفروشی باشد. از این منظر فکر نمیکنم فیلمتان از منظر سوژه و داستان با ممیزی مواجه شود.
صالحی: فیلم کوتاه که برای عرضه و نمایش نیازی به پروانه نمایش ندارد، مگر اینکه بخواهیم آن را در پلتفرمها عرضه کنیم و از آنجایی که «جاده موج میزند» در مرحله پخش جهانی است، هنوز برای عرضه پلتفرمی آن اقدام نکردهایم. پس تا امروز اقدامی برای دریافت مجوز این فیلم نکردهایم و تنها نکتهای که برای خودم جالب بود، رد شدن این فیلم در جشنواره فیلم کوتاه تهران بود و این اتفاق هم شاید به دلیل فیلترهای سختگیرانه این جشنواره بود.
ولی در دوره اخیر جشنواره فیلم کوتاه تهران، واقعاً شاهد نمایش فیلمهای آوانگارد و غیرمنتظرهای از نظر محتوا و مضمون بودیم و چندان هم در پذیرش آثاری با محتوای خاص سختگیرانه عمل نکرده بودند.
صالحی: در هر حال این فیلم پذیرفته نشد و وقتی یکی از عوامل ما با یکی از داوران جشنواره صحبت کرد، متوجه شدیم که اتفاقاً آنها خیلی هم کار را پسندیده بودند اما گویا در جمعبندی نهایی رأی آنهایی که موضوع فیلم را دوست نداشتند، بیشتر بوده است.
با توجه به روایت فیلم، برداشتهای مختلفی از کاراکتر اصلی میشود و برخی احساس میکنند او یک قاتل سریالی است و با همه همین کار را میکند و برخی دیگر متوجه شباهت طعمه جدید با پدرش میشوند و این برداشت را میکنند که شاید در گذشته اتفاقی افتاده و او حالا قصد انتقام دارد. از نگاه خودم نشانههای فیلم درباره دلیل تصمیم این دختر مشخص است اما خیلی از مخاطبان برداشتهای دیگری دارند.
در بخشی از فیلم کاراکتر اصلی درباره گذشته سخت و ماجرای جدایی پدرش از مادرش صحبت میکند و میتواند نشانهای باشد برای رسیدن به انگیزه انتقام او در پایان فیلم. این گذشته چقدر برای خود شما در فرآیند پرداخت این شخصیت موضوعیت داشت؟
صالحی: بالاخره سرنوشت این آدم با تصمیمی که پدرش گرفته بود، تغییر کرده است و حالا با فردی مواجه شده است که او را به یاد پدرش میاندازد. حتی در جایی از فیلم میبینیم که او تصمیم میگیرد از راننده جدا شود و برود اما ناگهان نظرش تغییر میکند.
یکی از امتیازات فیلم شما در مقایسه با فیلمهای اجتماعی دیگری که بعضاً سوژههای تلخی هم دارند، این است که بیش از حرف زدن و شعار دادن، قصه تعریف میکند. چقدر بهصورت آگاهانه نسبت به این مورد ملاحظه داشتید؟ این اصالت قصهگویی برای خودتان هم موضوعیت داشت؟
صالحی: بله اساساً این فیلم اقتباسی از داستان کوتاهی است که پیشتر خودم نوشته بودم و البته در آن پدر نقشی نداشت و این دختر از فرد دیگری انتقام میگیرد. در فرآیند تبدیل این قصه به فیلمنامه آن را تغییر دادم. وقتی شما داستان مینویسید، حتماً چند لایه را در پرداخت شخصیتها مدنظر قرار میدهید و از این منظر فک میکنم اقتباسی بودم این فیلم کمک کرده است به برداشتی که شما از این زاویه از آن داشتهاید و احساس میکنید بیش از شعار دادن، دارد قصه میگوید.
گره و جرقه اصلی نگارش آن داستان که بعدها آن را تبدیل به این فیلم کردید چه بود؟
صالحی: همسر من راننده ترانزیت است و روزی برایم تعریف کرد که در منطقهای مشخص در مسیر جاده، هر گاه کنار میزند و توقف میکند، خانمی به شیشه ماشینش ضربه میزند و این کار را با همه تریلیها انجام میدهد تا کسی در را به رویش باز کند و با او همراه شود. این اتفاق چند بار برای همسرم تکرار شده بود و وقتی این خاطره را برایم تعریف کرد، احساس کردم به جهان این زنها پرتاب شدهام و همین اتفاق تبدیل به جرقهای برای نوشتن این قصه شد.
این زنها واقعاً وجود دارند و اتفاقاً یکی از دوستانم که در وزارت بهداشت کار میکند، مطالعات و پژوهشهای کاملی درباره این افراد دارد که نتایج آنها را در اختیار ما هم گذاشت. وجود چنین زنانی واقعیت دارد و اتفاقاً وزارت بهداشت در مواردی، خدماتی هم به برخی گروههای آنها ارائه میدهد تا مراقبت صورت بگیرد اما برخی ترجیح میدهند این گروهها را نادیده بگیرند.
بقاییان: یک بار به خانم صالحی بهشوخی گفتم ای کاش این فیلم را یک بار دیگر بسازیم و جزئیات دقیقتری که در فیلمنامه وجود دارد را در آن لحاظ کنیم. دقیقاً درباره همین جزئیات بود که مسئولان برلین درباره فیلم نکته داشتند و فیلم از پذیرش نهایی بازماند
جناب بقاییان، یکی از برگبرنده «جاده موج میزند» تصویربرداری باکیفیت و سینمایی آن است. چگونه به این زبان تصویری و فضای بصری برای یک فیلم کوتاه رسیدید؟ واقعاً امکانات فیلم کوتاه در اختیار داشتید یا امکانات حرفهای و سینمایی بود؟
حامد بقاییان: این فیلم با دوربین دیاسالآر ساخته شده که یکی از دوربینهای عکاسی ساخت کمپانی سونی است. تصمیم مهمی که برای این فیلم گرفتیم و خانم صالحی هم با آن موافقت کرد این بود که فیلم را با دو دوربین تصویربرداری کنیم و تلاش کنیم فضای بین کاراکترها در خلوتی که میان آنها شکل میگیرد، تقطیع نشود. حتی سکانسهای خارج از کابین تریلی هم با دو دوربین فیلمبرداری شده است و فکر میکنم این تصمیم خیلی به فیلم کمک کرده است. همسر خانم صالحی، علی صالحی، هم به دلیل شغلش که رانندگی بود و هم به دلیل همراهیاش با عوامل و اینکه ماشین خودش را در اختیار ما قرار داده بود، سهم بسیاری در شکلگیری این کار داشت. او بازیگران را در حین رانندگی هدایت میکرد و این همراهی خیلی به ما کمک کرد.
من هم در مورد فیلمبرداری سعی کردم خیلی زیسته به داستان نگاه کنم و به فضای بصری فیلم برسم. دکوپاژ خانم صالحی هم بهگونهای بود که دوربین از پشت سر، آرامآرام و مرحله به مرحله به تمام رخ بازیگران اشراف پیدا میکرد و در نهایت و در سکانس انتهایی هم دوباره به پشت سر بازیگر برمیگردیم. این کلیت هویت بصری فیلم بود.
فیلم در حال حاضر حس و حالی دارد که بهخصوص در نمایش پردهای مخاطب را با خود به حس و حال جاده و زیست خاص رانندگان ترانزیتی میبرد. به همین دلیل هم خیلی فیلم روان و راحتی از کار درآمده است. امکاناتمان هم در حد و اندازه توان سینمای کوتاه بود اما با مشورتها و تصمیمگیریهایی که داشتیم، شاید کارمان بهخصوص در زمینه کارگردانی، با حضور همزمان دو دوربین سختتر شد اما خروجی بهتری داشت. کنترل همه اتفاقات در یک کابین، واقعاً دشوار بود. گاهی حتی خانم صالحی برای کارگردانی به فضای کمپرسی بالای کابین و یا جای خواب بالای آن میرفت! مجموع این شرایط کار را خیلی سخت میکرد.
تصویربرداری دو دوربینه احتمالاً فقط برای بازیگران کار را راحتتر کرده بود که لااقل در زمینه حفظ راکورد مشکل چندانی نداشتند.
صالحی: بله در عین اینکه برای آنها استرس هم داشت چرا که یکی از آنها در هر صحنه باید رانندگی میکرد و هر دو آنها هم اولینبارشان بود این جنس رانندگی را تجربه میکردند. شاید شوهرم در حد یک یا دو ساعت با هر کدام از آنها تمرین کرده بود. البته در همه پلانها همسرم پشت صندلی راننده حضور داشت تا اتفاقات را مدیریت کند!
بقاییان: واقعاً، کار کار دشواری بود و قطعاً معتقدم فیلمنامه از فیلم قویتر است. توان ما واقعاً محدود بود و اگر توان و امکانات بیشتری داشتیم میتوانستیم به خیلی از جزئیات درون فیلمنامه هم بپردازیم. البته با همین شرایط هم فیلم، فیلمی است که شخصاً خیلی آن را دوست دارم و در میان کارهایی که در این سالها کردهام، همه جا گفتهام که به این کار علاقه ویژهای دارم.
* درباره انتخاب بازیگران که اتفاقاً حضور خیلی تأثیرگذاری هم در فیلم دارند، بیشتر توضیح میدهید.
صالحی: نفیسه زارع خودش کارگردان است و بازیگری را هم تجربه کرده است. در سریال «میخواهم زنده بمانم» هم ایفای نقش داشت. روزبه اختری هم پیشتر هم تجربه بازی در سریال داشته و هم تئاتر کار کرده است. ما این فیلم را در دوران کرونا کار کردیم. دقیقاً در زمانی که حتی ترددهای جادهای هم ممنوع شده بود! آن زمان در یزد زندگی میکردیم و فیلم را هم در جادههای اطراف یزد ساختیم. تا پیش از شروع کار با بازیگران از طریق ویدئوکال در ارتباط بودیم و فرآیند تمرینهای اولیهمان بهصورت مجازی بود.
تا کنون در بازخوردهایی که از مخاطبان داشتهاید کسی درباره شباهتهای مضمونی فیلم با فیلمی مانند «خانه دختر» صحبتی نکرده است؟
صالحی: نه. البته واقعیت این است که فیلم هنوز در ایران دیده نشده است که بخواهد مخاطب گستردهای داشته باشد و آنها بخواهند نسبت به شباهتهای فیلم با آثار دیگر اظهارنظر کنند. اکرانهای فیلم تا به امروز همه در جشنوارههای خارجی بوده است. اما در میان دوستان نزدیک و برخی اعضای خانوادهها که دیدهاند، کسی به این مورد اشاره نکرده است. شاید اگر افراد بیشتری فیلم را ببینند به چنین بازخوردهایی هم برخورد کنیم.
صالحی: من اینگونه فیلم میسازم که گویی از ابتدا نمیدانم چه موضوعی را قرار است مطرح کنم! ابتدا کاراکتر در ذهن من شکل میگیرد و بعد برای او قصه مینویسم. شاید همین قصهام اصلاً به این سمت نمیرفت که در دل آن یک معضل اجتماعی هم مطرح شود. اینگونه نیست که برای فیلم ساختن با خودم بگویم خب میخواهم بروم سراغ نشان دادن زنان تنفروش!
بقاییان: یکی از نکاتی که بد نیست بدانید این است که فیلم کوتاه «جاده موج میزند» تا مراحل نهایی پذیرش در جشنواره برلین هم پیش رفته بود. از آن جایی که در جشنواره برلین دوره هفتادم، بهعنوان فیلمبردار با فیلم کوتاه «بادبادکها» حضور داشتم، با خانمی که مسئول پذیرش فیلمهای کوتاه است، آشنایی پیدا کرده بودم و از او شنیدم که مسئولان برلین فیلم «جاده موج میزند» را خیلی دوست داشتهاند و صرفاً به دلیل برخی نکات جزئی از پذیرش نهایی بازماند.
صالحی: حتی ایمیل هم زده بودند که درباره فیلم سوالاتی را بپرسند و با پخشکننده ارتباط گرفته بودند.
بقاییان: یک بار به خانم صالحی بهشوخی گفتم ای کاش این فیلم را یک بار دیگر بسازیم و جزئیات دقیقتری که در فیلمنامه وجود دارد را در آن لحاظ کنیم. دقیقاً درباره همین جزئیات بود که مسئولان برلین درباره فیلم نکته داشتند و فیلم از پذیرش نهایی بازماند.
در فضای فیلمسازی اجتماعی، شاید جریانات غالبی هستیم که یا گرفتار کلیشهها و شعارزدگیها میشوند یا به ورطه فیلمسازی براساس سلیقه جشنوارههای خارجی میافتند و حاصل کارشان شمایل یک تلخانگاری اغراقشده را پیدا میکند که بهسختی میتوان قصه را از دل آن نجات داد. بهعنوان یک فیلمساز که در این حوزه دغدغه دارید، در مرحله طراحی داستان و کارگردانی، برای خودتان چه ملاحظاتی دارید که به این ورطهها نیفتید و اثرتان در مواجهه با مخاطب، در عین تلنگر زدن، آن تلخی اغراقشده را به او تحمیل نکند؟
صالحی: من اینگونه فیلم میسازم که گویی از ابتدا نمیدانم چه موضوعی را قرار است مطرح کنم! ابتدا کاراکتر در ذهن من شکل میگیرد و بعد برای او قصه مینویسم. شاید همین قصهام اصلاً به این سمت نمیرفت که در دل آن یک معضل اجتماعی هم مطرح شود. اینگونه نیست که برای فیلم ساختن با خودم بگویم خب میخواهم بروم سراغ نشان دادن زنان تنفروش! ماجرا اینگونه پیش میرود که با خودم میگویم کاراکتری دارم که ممکن از هر شرایطی داشته باشد.
این حرف بسیار مهمی است. فیلمسازی بهخودش و فیلمش ضربه میزند که از ابتدا میخواهد یک موضوع یا مضمون را در فیلمش برجسته کند!
صالحی: خودم هم هر وقت خواستهام برای حضور در برخی جشنوارههای فیلمنامهنویسی که غالباً موضوعی هستند، براساس یک موضوع متنی را بنویسم، اصلاً موفق نشدهام و حاصل کار معمولاً بد میشود. به نظرم درستش این است که ابتدا شخصیت یک داستان در ذهنت شکل بگیرد. لااقل من اینگونه میتوانم کار کنم و نمیدانم دیگران چه میکنند. استاد داستاننویسی من مهدی ربی است که همهجا از او یاد میکنم. ایشان به ما یاد داده است که چگونه یک شخصیت را بسازیم و چگونه برایش قصه بنویسیم. اتفاقاً خیلی هم مخالف شعار دادن در یک قصه است. همین پایه و اساس داستاننویسی حتماً در نوشتن فیلمنامه و فیلمسازی به من کمک میکند.
حواشی ادامهدار سریال رهایم کن | من رسماً معذرت خواهی نکردم؟